يكي از جهات غربت امام(ع)، از ناحية شيعيان و دوستان را ميتوان عدم شناخت راستين شيعيان از حقيقت باطني و ولايت الهي ايشان دانست. متأسفانه بايد اعتراف نمود شناخت شيعيان از آن حضرت، غالباً در حدّ يك شناخت تاريخي و شناسنامهاي و آن هم به صورت ناقصِ آن.
دلايل غيبت امام زمان(ع) دو وجه دارد: وجه اول غيبت، غيبت جسماني و يا عنواني حضرت، و وجه دوم غيبت، غربت امام زمان (ع) است.
يك معناي غيبت اين است كه حضرت حق، سيزده معصوم را در اختيار عوام و خواص قرار داد، امّا معصوم چهاردهم را از چشم عموم پنهان نمود و امكان ديدار را تنها در اختيار كساني قرار داد كه توفيق رفع حجاب از ديدگان باطن خود را به دست آورند. لذا معناي نخست غيبت، حجابي است كه روي چشمهايي كشيده ميشود كه لياقت ديدن خوبيها را ندارند:
گفتم كه روي خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است
گفتم فراق تا كي؟ گفتا كه تا تو هستي
گفتم كه نفس همين است، گفتا جواب همان است
اما غيبت متأسفانه وجه ديگري هم دارد و آن غربت امام عصر(ع) است. غربت در لغت به معناي دوري و بُعد مسافت و در عرف، به معناي ناخشنودي، و نارضايتي و عدم قرابت است.
* اقسام غربت
گاهي اوقات، غربت در مكان رخ ميدهد؛ يعني مكان، مورد پسندِ امام(ع) نيست و آقا بقيّةالله(ع) در آن مكان، غريب هستند. همچنانكه خودِ آن حضرت، در فرازي از توقيع مباركشان به شيخ مفيد(ره) به غربت مكاني خود چنين اشاره فرمودهاند:
اگرچه هم اكنون در مكاني دور از جايگاه ستمگران سكنا گزيدهام؛ كه خداوند صلاح ما و شيعيان مؤمن ما را تا وقتي كه حكومت دنيا به دست تبهكاران است، در دوري گزيدن به ما نمايانده است.1
گاهي از اوقات نيز غربت در زمان است. يعني زمان و زمانه در خور شأن آقا بقيّةالله(ع) نيست، همچنانكه در روايتي ميفرمايند:
زمانه از گذشته سختتر و دشوارتر شده است.2
حضرت معصومه سلام الله علیها در خاندانى كه سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقى بودند، نشو و نما یافت. پس از آن كه پدر بزرگوار آن بانوى گرامى به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام یعنى حضرت رضا علیه السلام عهدهدار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز متكفل گردید. در اثر توجهات زیاد آن حضرت هر یك از فرزندان امام كاظم علیه السلام به مقامى شامخ دست یافتند و زبانزد عام و خاص گشتند. ابن صباغ مالكى در این باره گوید: "هر یك از فرزندان ابى الحسن موسى معروف به كاظم فضیلتى مشهور دارد."(1) نیز اربلى در این زمینه مىنویسد: "براى هر یك از فرزندان ابى الحسن موسى علیه السلام فضیلت و منقبتى معروف وجود دارد."(2) آنچه مسلم است این كه در میان فرزندان امام كاظم علیه السلام بعد از حضرت رضا علیه السلام، حضرت معصومه سلام الله علیها از نظر علمى و اخلاقى، والا مقامترین آنان است. این حقیقت از اسامى و القاب و تعریفها و توصیفاتى كه ائمه اطهار علیهم السلام از وى نمودهاند، هویداست. و با توجه به این حقیقت كه ارتباط تنگاتنگ و غیر قابل انفكاكى میان تهذیب نفس و طى مدارج اخلاقى و عرفانى و حصول علوم اصیل الهى و حكمت وجود دارد، مىتوان به رتبه و مقام علمى غیرقابل توصیف حضرت معصومه سلام الله علیها پى برد و به این نكته واقف گشت كه ایشان نیز چون حضرت زینب سلام الله علیها عالمه غیر معلمه بود.(3) آنچه سخن فوق را تایید مىكند، روایت صالح بن عرندس حلى، عالم بزرگوار شیعى قرن نهم در كتاب "كشف اللئالى"(4) است. وى گوید: روزى جمعى از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام و پرسیدن سوالاتى از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام كاظم علیه السلام در مسافرت بود، سوالات خود را به حضرت معصومه كه در آن هنگام كودكى خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فرداى آن روز براى بار دیگر به منزل امام شرف حضور پیدا كردند، لیكن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند، مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدى خدمت امام برسند. غافل از این كه حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است. وقتى پاسخها را ملاحظه كردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزارى فراوان شهر مدینه را ترك گفتند. از قضاى روزگار در بین راه با امام موسى بن جعفر علیه السلام مواجه شده، ماجراى خویش را باز گفتند. چون امام پاسخ سوالات را مطالعه كرد، سه بار فرمود: "فداها ابوها" (5)؛ پدرش فدایش. فاطمه معصومه سلام الله علیها از جمله راویان گرانقدر و عظیم الشان آل محمد صلی الله علیه و آله است. ایشان از پدر گرامى خویش و اجداد شریف و بزرگان و جمعى از خاندان جلیل القدرش احادیثى نقل كرده كه قابل قبول علماى شیعى و سنى است.(6) متاسفانه نگارنده به بیش از پنج روایت از این بانوى گرامى دست پیدا نكرد: 1 ـ ابوالخیر شمس الدین محمد بن محمد بن جزرى شافعى (م 833) در كتاب "اسنى المطالب فى منافب سیدنا على بن ابى طالب"(7) سخن حضرت فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را آورده است: "... آیا فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر به فراموشى سپردهاید كه فرمود: هر كه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست... و سخن دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله را؛ تو (اى على!) نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى علیه السلام هستى؟!" (8) در سند روایات فوق این اشخاص وجود دارند: بكر بن احمد قصرى، فاطمه دختر امام رضا علیه السلام، فاطمه (معصومه) و زینب و امكلثوم دختران امام كاظم علیه السلام، فاطمه دختر امام صادق علیه السلام، فاطمه دختر امام باقر علیه السلام، فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام، فاطمه و سكینه دختران امام حسین علیه السلام، ام كلثوم دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها و كسانى كه پیش از بكربن احمد در این سلسله هستند. 2 ـ در روایت دیگرى نظیر روایت فوق از لسان مبارك رسول الله صلی الله علیه و آله آمده است: "من كنت مولاه فعلى مولاه"(9) ؛ هر كه من مولا و رهبر او هستم، على رهبر و مولاى اوست. در سند این روایت اشخاص ذیل وجود دارند: فاطمه دختر گرامى امام رضا علیه السلام، زینب و امكلثوم و فاطمه دختران گرامى امام كاظم علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام صادق علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام باقر علیه السلام، فاطمه دختر گرامى امام سجاد علیه السلام، فاطمه و سكینه دختران گرامى امام حسین علیه السلام، امكلثوم دختر گرامى حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها. 3 ـ روایت دیگر را ابى محمدبن احمد بن على قمى در كتاب "المسلسلات"(10) خویش این گونه ذكر مىنماید: از محمدبن على بن الحسین از احمد بن زیاد بن جعفر از ابوالقاسم جعفر بن محمد علوى عریضى از ابوعبدالله احمدبن محمد بن خلیل از على بن محمد بن جعفر اهوازى از بكر بن احنف از فاطمه دختر على بن موسى علیه السلام از فاطمه (معصومه) و زینب و امكلثوم دختران موسى بن جعفر علیهالسلام از فاطمه و سكینه دختران حسین بن على علیه السلام از ام كلثوم دختر على علیه السلام از فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله كه فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه مىفرمود: وقتى در شب معراج به آسمان برده شدم، داخل بهشت گردیده، قصرى از مروارید سفید و درخشان مشاهده كردم. درى داشت كه بر آن پردهاى آویزان و با تزیین به مروارید و یاقوت درخشندگى پیدا كرده بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم بر آن در نوشته شده است: "لااله الاالله، محمد رسول الله، على ولى الله" و بر آن پرده: "خوشا، خوشا به مثل شیعه على" آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از عقیق سرخ بود و درى از نقره داشت كه به وسیله زبرجد سبز درخشان شده بود. بر آن در، پردهاى بود. چون سرم را بالا بردم، دیدم بر آن در نوشته شده است: "محمد رسول خداست. على جانشین مصطفى است." و بر آن پرده: "بشارت ده پیروان على را به حلال زادگى." آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصرى از زمرد سبز بود. زیباتر از آن مشاهده نكرده بودم. درى از یاقوت سرخ داشت كه با تزیین به مروارید رخشان شده بود. بر آن در پردهاى قرار داشت. وقتى سرم را بالا بردم، دیدم بر آن پرده نوشته شده است: "پیروان على، رستگارانند." به دوستم جبرئیل گفتم: این قصر از آن كیست؟ گفت: محمد! از آنِ پسرعمو و جانشین تو على ابن ابى طالب است. در روز قیامت همه مردم برهنه پا و عریان محشور مىشوند مگر شیعیان على. و همگى به نامهاى مادرانشان فراخوانده مىشوند مگر پیروان على كه به نامهاى پدرانشان خوانده مىشوند. به دوستم جبرئیل گفتم: این براى چیست؟ گفت: زیرا آنان على را دوست داشتند، حلال زادهاند.(11) 4 ـ در روایت سوم از كتاب "امالى" از احمد بن حسین از حسن بن على سكرى از محمد بن زكریاى جوهرى از عباس بن بكار از حسن بن یزید از فاطمه (معصومه) دختر موسى بن جعفر علیه السلام از عمر بن على بن الحسین از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از اسماء دختر عمیس از صفیه دختر عبدالمطلب آمده است: "وقتى حسین علیه السلام از مادرش متولد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: عمه! فرزندم را نزدم بیاور. من عرض كردم: اى رسول خدا! او را پس از ولادت پاكیزه نكردهایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمه! تو مىخواهى او را پاكیزه كنى؟! خداوند تبارك و تعالى او را پاكیزه و از آلودگىها منزه كرده است." (12) 5 ـ حدیث دیگر را محمد غمارى شافعى در كتاب خویش بدین طریق نقل كرده است: از فاطمه دختر حسین رضوى از فاطمه دختر محمد رضوى از فاطمه دختر ابراهیم رضوى از فاطمه دختر حسن رضوى از فاطمه دختر محمد موسوى از فاطمه دختر عبدالله علوى از فاطمه دختر حسن حسینى از فاطمه دختر ابى هاشم حسینى از فاطمه دختر محمدبن احمدبن موسى مبرقع از فاطمه دختر احمدبن موسى مبرقع از فاطمه دختر موسى مبرقع از فاطمه دختر امام رضا علیه السلام از فاطمه دختر امام موسى بن جعفر علیه السلام از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از زینب دختر امیرمومنان علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله. در این روایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله مىفرماید: "آگاه باشید، هر كس با دوستى آل محمد بمیرد، شهید مرده است!" روایت مزبور به حدیث "فاطمیات" مشهور است. چون جز دو تن از كسانى كه در سلسله آن وجود دارند، بقیه "فاطمه" نام دارند.(13) 1 ـ الفصول المهمه، ص 240. 2 ـ كشف الغمه، ج 3، ص 30. 3 ـ توجه به این مطلب كه اخلاص در اعمال در طى یك دوره چهل روزه باعث جارى گشتن چشمههاى حكمت از قلب بر زبان مى شود، اذعان و اعتراف به حقیقت فوق را سهل مىنماید. چون حضرت معصومه سلام الله علیها نه تنها چهل روز كه در تمامى عمر شریفش مخلصانه عمل مىكرد. 4 ـ كشف اللئالى تاكنون به چاپ نرسیده و به صورت مخطوط در كتابخانه شوشترىهاى نجف اشرف وجود دارد. مرحوم میرجهانى نسخهاى از این كتاب را در كتابخانه شیخ محمدسماوى دیده است. (مهدى پور، كریمه اهل بیت، متن و پاورقى ص 62.) 5 ـ كریمه اهلبیت، ص 64 و 63. (با تصرف) 6 - فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 58 و 57 و اعلام النساء، ص 577. 7 ـ در كتاب اسنى المطالب پارهاى از روایاتى كه در شان و منزلت امیرمومنان علیه السلام وارده گشته، گردآورى شده است. در این كتاب تنها احادیثى ذكر شده كه در مصادر و كتب معروف و با سندهاى قوى و محكم بیان گردیده است. (امینى، مقدمه اسنى المطالب، ص 32). 8 ـ ص 51 ـ 49. این كتاب توسط محمدهادى امینى تحقیق شده است. نیز بنگرید به الغدیر، ج 1، ص 197. 9 ـ احقاق الحق، ج 6، ص 282، به نقل از مسند فاطمه معصومه، ص 61. 10 ـ ص 108. این كتاب در ضمن مجموعهاى از آثار مولف در یك مجلد به سال 1369 ه" . در تهران به چاپ رسیده است. 11 ـ بحارالانوار، ج 65، ص 77 و 76، فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 60 و 59. 12 ـ فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، ص 61. 13 ـ رازى، محمد شریف، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 17 و 16.
مقام علمى حضرت معصومه سلام الله علیها
روایات حضرت معصومه سلام الله علیها
پىنوشتها:
در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
زندگي نامه امام حسين عليه السّلام
دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.
نگاه کریمانه
نماز مقبول
سید رشتی
مرحوم حاج ميرزا حسين نورى مى گويد جناب سيد احمد موسوى رشتى (تاجر) به من گفت: در سال هزار و دويست و هشتاد به قصد زيارت خانه خدا از رشت به تبريز آمدم و به اتفاق حاج جبار جلودار سدهى اصفهانى که قصد رفتن به طرابوزن را داشت، روانه شديم وقتى به منزل اول رسيديم سه نفر ديگر هم به من ملحق شدند و با هم روانه شده تا رسيديم به « ارزنه الروم » و از آنجا عازم شديم براى « طرابوزن ».
در يکى از منازل بين دو شهر حاج جبار جلودار نزد ما آمد و گفت: اين منزل که در پيش داريم بسيار مخوف و ترسناک است قدرى زودتر حرکت کنيد تا به قافله رسيده و همراه آنها باشيم. مقدار نيم فرسخ با سه ربع فرسخ که از منزل دور شديم برف تندى شروع به باريدن کرد. هوا هم تاريک شده و رفقا سر خودشان را پوشانده بودند و با سرعت مى رفتند، من نيز آنچه سعى کردم که خودم را به آنها برسانم ممکن نشد تا آنکه آنها رفتند و من تنها ماندم. از اسب پياده شده و در کنار راه نشستم و فوق العاده ناراحت و مضطرب بودم. در همين فکر بودم که ناگهان در مقابل خود باغى را مشاهده کردم و در آن باغ باغبانى را ديدم که داشت با بيل به درختها مى زد که برف آنها بريزد، باغبان نزديک من آمد و با فاصله کمى ايستاد و فرمود: تو که هستى؟ گفتم: رفقاى من رفته اند و من تنها مانده ام و راه را نمى دانم و گم شده ام، آن باغبان گفت: نافله صبح را بخوان تا راه را پيدا کنى، من مشغول خواندن نافله شدم و پس از پايان تهجدم باز آمد و گفت: نرفتى؟ گفتم: وا... راه را نمى دانم. گفت : زيارت جامعه را بخوان من با آنکه زيارت جامعه را حفظ نبودم، آنجا مشغول زيارت جامعه شدم و تمام زيارت را از حفظ و بى غلط خواندم.
مجدداً آن شخص آمد و گفت: هنوز نرفتى؟ در آنجا من بى اختيار گريه ام گرفت و گفتم: بله هنوز هستم! راه را بلد نيستم که بروم آن شخص گفت: زيارت عاشورا را بخوان من برخاستم و عاشورا را که از حفظ نبودم ولى در عين حال با تمام لعن و سلام که صد مرتبه بود با دعاى علقمه از حفظ خواندم.
پس از اتمام زيارت عاشورا باز آمد و گفت: هنوز نرفتى؟ گفتم: نه مى مانم تا صبح شود، آن شخص گفت: من الان تو را به قافله مى رسانم. لذا رفت و سوار الاغى شد و بيل خود را به روى دوشش گذاشت و گفت: بيا در رديف من بر الاغ سوار شو من سوار شدم و مهار اسبم را کشيدم، ديدم اسبم حرکت نمى کند، آن شخص گفت: مهار اسب را به من بده، به او دادم بيل رابه دوش چپ گذاشت و مهار اسب را به دست گرفت، اسب هم در نهايت تمکين رام شد و شروع به حرکت کرديم، همينطور که مى رفتيم، دست خود را روى زانوى من گذاشت و گفت: شما چرا نافله
نمى خوانيد؟ نافله، نافله، نافله. ( اين جمله را سه بار تکرار فرمود براى اهميت آن).
سپس گفت: شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا . ( اين جمله را نيز سه بار تکرار کرد). و بعد گفت: شما چرا زيارت جامعه را نمى خوانيد؟ جامعه، جامعه، جامعه.
و با تکرار به اين سه موضوع تاکيد آن، در طى مسافت راه را دائره وار مى رفت. يکدفعه ديدم برگشت و گفت: آنها رفقاى شما هستند. ديدم آنها لب جوى آبى پائين آمده اند و مشغول وضو براى نماز صبح هستند.
من از الاغ پياده شدم که سوار اسب خودم شوم و خود را به آنها برسانم، ديدم نمى توانم. آن آقا از الاغ پياده شد و بيل خود را در برف فرو کرد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقا برگردانيد.
در آن حال يکباره به فکر افتادم که اين شخص چه کسى است که فارسى حرف مى زد با آنکه در آن حدود فارسى زبان نيست وهمه زبانشان ترکى است و مذهبى جز مسيحى در آنجا نيست، اين مرد به من دستور نافله و زيارت عاشورا و جامع را مى داد و من چگونه عاشورا و جامعه را از حفظ خواندم با آنکه قبلاً آنها را از حفظ نداشتم و چگونه اسب من از او اطاعت مى کرد و نيز چطور مرا با اين سرعت به رفقايم رسانيد؟!
لذا به عقب سر خود نگاه کردم، احدى را نديدم و اثرى از او نبود، بالاخره متوجه شدم که آن بزرگوار قطب دائره امکان بقيه ا... صاحب الزمان عجل ا... تعالى فرجه الشريف بوده که مرا از آن حالت سرگردانى و نگرانى نجات داده است.
امدادهاى غيبى امام زمان ص 157 به نقل از نجم الثاقب ص 343 و مفاتيح الجنان ص 1011.
مقدس اردبیلی
يکى از کسانى که خدمت حضرت امام زمان ارواحنافداه شرفياب شده مقدس اردبيلى (ره) است.يکى از شاگردان خاص مقدس اردبيلى ميگويد: يکى از شبها در صحن مطهر امير مؤمنان على عليه السّلام در حالى که شب از نيمه گذشته بود، خسته از مطالعات علمى قدم ميزدم. ناگهان در آن فضاى نورانى، شيخ جليل القدرى را ديدم که به سوى حرم حضرت اميرالمؤمنين روان است. در حالى که تمام درهاى حرم مطهر قفل بود.با کنجکاوى او را تعقيب کردم. ديدم او چون به در حرم نزديک شد، قفلها باز و در حرم گشوده شد.او به هر درى که دست مى گذاشت باز مى شد،تا اينکه با کمال وقار و سنگينى کنار حرم مطهر حضرت اميرمؤمنان ايستاد وسلام کرد ومن جواب سلام او را شنيدم، سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت کرد.هنوز از آن گفتگو چيزى نگذشته بود، که آن مرد خارج شد.من نيز او را تعقيب کردم تا اينکه از شهر بيرون رفت و به سوى مسجد کوفه سرازير شد. من از روى کنجکاوى او را دنبال کردم تا به مسجد رسيد و داخل محراب شد،سپس با کسى به گفتگو نشست.سخنانش که به اتمام رسيد از مسجد خارج وبه سوى شهر سرازيز شد.نزديک دروازه نجف که رسيد تازه سپيده صبح دميده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر بر مى داشتند وآماده نيايش صبحگاهى مى شدند.ناگهان در طول راه عطسه اى به من دست داد که نتوانستم جلوى آن را بگيرم. آن مرد متوجه من شد و برگشت، چون به چهره اش نگريستم ديدم استادم مقدس اردبيلى است.پس از سلام و اظهار ادب، به استادم عرض کردم که من از لحظه ورود به حرم امير مؤمنان تاکنون همراه شما بودم،لطفاً بفرمائيد که در حرم مطهر ودر محراب مسجد کوفه با چه کسى سخن مى گفتيد؟مقدس اردبيلى (ره) ابتدا از من قول گرفت که اين راز را تا زمانى که ايشان در قيد حيات است فاش نکنم، سپس مقدس اردبيلى فرمود:فرزندم ؛ گاهى حل مسائل براى من دشوار مى شود و از حل آن عاجز مى شوم، خدمت على بن ابيطالب شرفياب شده و جواب آن را مى گيرم امّا شب گذشته حضرت اميرمؤمنان عليه السّلام مرا به سوى حضرت صاحب الامر(عج) راهنمايى کرد و فرمود: مقدس اردبيلى فرزندم مهدى (عج) در مسجد کوفه است، نزد او برو و مسائلت را از او فراگير.من به امر آن حضرت داخلى مسجد کوفه شدم و از حضرت سؤال کردم.
آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
از آن بزرگوار پرسيدند که آيا مى شود در دوره غيبت کبرا به محضر امام زمان (عج) تشرف يافت؟ فرمود: « کور است چشمى که در هر صبح در اولين نگاه چشمش به امام زمان (ع) نيفتد». بزرگمردى که به « کوهى پر عظمت از توحيد » مشهور گشته است. عارف کامل واصلى که اکثر عرفاى عصر حاضر، به طور مستقيم يا غير مستقيم، از شاگردان مکتب اخلاقى ـ عرفانى او محسوب مى شوند. بزرگمردى که در پرتو ولايت و عنايات ويژه امام زمان (عج) به مقام تشرف و شهود و حضور دايمى رسيده بود. خود او مى فرمود: « وقتى امام زمان روحى فداء ظهور مى نمايند، ورد ويژه اى را در گوش 313 نفر ياران ويژه خويش مى خوانند. ايشان با قدرت طى الارض شرق و غرب عالم را طى مى کنند و چشم بر هم زدنى باز ميگردند و شهادت وگواهى مى دهند که ولى ا... در روى زمين کسى جز امام زمان (عج) نيست » و آن گاه مى فرمودند: « من از آن ورد ويژه آگاهم »ايشان بيش از هر چيز بر « انس شبانه روزى با قران » و « توسل به حضرت اباعبدا... الحسين (ع) تاکيد مى ورزيد و مى فرمود: « به هر جا که رسيده ام، در سايه تمسک به قران وتوسل به حضرت اباعبدا... الحسين (ع) رسيده ام 1. »
1. ر.ک: هاشميان، درياى عرفان (شرح احوال آيت ا... قاضى اعلى ا... مقامه ).
علامه بحر العلوم
جناب عالم جليل القدر آخوند ملازين العابدين سلماسى داستان ملاقات علامه بحرالعلوم با حضرت صاحب الامر و الزمان (عج) در مکه مکرمه را نقل کرده است ايشان مى گويند علا مه بحرالعلوم در مجاورت مکه معظمه سکنى گزيد و با آنکه در بلد غربت بود و منقطع از اهل و خويشان، اما قوى القلب بود ودر بذل وبخشش و عطا يد طولانى داشت و زياد شدن مخارج چندان اهميتى براى وى نداشت.روزى اتفاق افتاد که من چيزى نداشتم پس چگونگى حالم را خدمت سيد عرض کردم که مخارج زياد است و چيزى در دست من نيست حضرت چيزى نفرمود، عادت سيد اين بود که صبح دور کعبه طواف مى کرد و بعد به خانه مى آمد و در اطاقى که مختص به خودش بود مى نشست و دانش آموزانش از هر مذهبى دور او جمع مى شدند پس براى هر صنف به طريق مذهبش درس مى گفت فرداى آن روز که شکايت از تنگدسى کرده بودم چون از طواف برگشت ناگاه کسى در را کوبيد پس سيد به شدت مضطرب شد با شتاب برخاست و نزديک در رفت و در را باز کرد پس شخص جليل و شريفى به هيئت اعراب داخل شد و در اطاق سيد نشست سيد در نهايت ادب دم در نشست ساعتى باهم نشستند و با يکديگر سخن گفتند آنگاه سيد بر خواست ودر خانه را باز کرد و دست آن اعرابى را بوسيد و او را بر ناقه اى که دم در نشسته بود سوار کرد و او رفت وسيد با رنگ متغير و برگشته آمد و براتى به دست من داد و گفت اين حواله اى است به مرد صرافى که در کوه صفا است نزد او برو و آنچه بر او حواله شده است از او بگير آن برات را گرفتم و نزد همان مرد بردم چون برات را گرفت نظر نمود آن را بوسيد و گفت برو وچند نفر بياور رفتم و چهار نفر آوردم پس به قدرى که آن چهار نفر قوت داشتند ريال فرانسه آورد وايشان بر داشتند ريال فرانسه پنج قران عجمى است آن افراد آن ريالها را به منزل آوردند روزى رفتم نزد آن صراف که از حال او جويا شوم و اينکه بپرسم حواله از جانب چه کسى بود اما نه صرافى را ديدم ونه دکانى از کسى که در آنجا حاضر بود از حال صراف پرسيدم گفت: ما در اينجا هرگز صرافى نديده بوديم.
***************************
سيدبحرالعلوم، کسى است که کرامات و ملاقات هاى متعددى خدمت حضرت بقيت ا... (عج) داشته است. تا جايى که مى دانيم در اين امر هيچ کسى بر او دراين فضيلت سبقت نگرفته است، مگر سيد رضى الدين على بن طاووس رحمه ا...، شيخ جعفر کاشف الغطاء با آن همه جلالت و ديانت و فقاهت مطلقى که داشت، محض تبرک، خاک نعلين سيد بحرالعلوم رحمه ا... را به تحت الحنک خود پاک مى کرد. از خصايص سيد اين بود که براى اتصال به حق و مناجات با قاضى الحاجات شب ها پياده به مسجد کوفه مى رفت و در طول شب، ملکوت عالم را با تهجد و عبادت سير مى کرد. روزى سيد بحرالعلوم به ميرزاى قمى فرمود: « شب گذشته به مسجد کوفه رفته بودم تا اداى نافله شب نمايم. وقتى از مسجد بيرون آمدم، شوقى در دل براى رفتن به مسجد سهله احساس کردم. وقتى داخل مسجد شدم، تنها شخص بزرگوارى را مشاهده کردم که مشغول به مناجات با قاضى الحاجات بود. با شنيدن نواى مناجات او، حالم متغير و دلم از جا کنده شد و زانوهايم به لرزه افتاد و اشکم جارى شد. وقتى مناجات آن حضرت تمام شد، با زبان فارسى فرمود: « مهدى بيا! پس پيش رفتم تا جايى که دست آن جناب به من دست من به او مى رسيد 1».
اشخاصی که امام زمان را دیده اند
سید ابوالحسن اصفهانی
او يکى از مراجع اعلاى دينى، زعيم اعظم، فقيه مويد، زمامدار تشيع و از آيات و مراجعى بوده است که بى واسطه به فيض ملاقات حضرت صاحب الامر ارواحنا لفداء مشرف گشته و مورد تاييدات غيبى بوده اند. در طول تاريخ غيبت کبراى امام عصر (عج) کمتر مرجع و زعيمى به کياست و فراست و سعه صدر و بخشندگى و خدمات آن بزرگوار بوده است. يکى از کرامت هاى امام عصر (عج) به اين نايب بزرگوار و زعيم امت، توقيع شريفى است که براى آن بزرگوار توسط شيخ محمد کوفى شوشترى مى فرستند، متن مبارک آن نامه اين است « قل له: ارخص نفسک و اجعل مجلسک فى الدهليز و اقض حوائج الناس نحن ننصرک؛ به او بگو: خودت را براى مردم ارزان کن! و خودت را در دسترس همه قرار بده! و محل نشست خود را دهليز خانه ات انتخاب کن تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند! حاجت هاى مردم را برآور! ما يارى ات مى کنيم» آن بزرگوار، به مقام نيابت امام زمان (عج) در به عهده گرفتن ولايت و زعامت امت بوده است؛ تا جايى که يکى از تشرف يافتگان به محضر امام زمان (عج) مى گويد: « ... پس از تشرف به محضر امام زمان دوباره بازگشتم تا آن حضرت را ببينم و سوالاتى را بپرسم، اما آيت ا... سيد ابوالحسن اصفهانى را به جاى آن حضرت ديدم. سوالات خويش را پرسيدم و جواب گرفتم. ... در همان روز به خدمت آن بزرگوار مشرف شدم و سوالات خويش را مطرح کردم. آن بزرگوار عين همان جواب ها را به من داد و آن گاه لبخندى زد و از من پيمان گرفت که تا زنده است، ماجرا را با کسى بازگو نکنم 1. » 1. قاضى زاهدى، شيفتگان حضرت مهدى (عج)، ج1، ص 116.
اشخاصی که امام زمان را دیده اند
سید ابن طاووس
از ميان علماى عصر غيبت کبرى، کمتر عالمى از لحاظ جلالت قدر و عظمت مقامات معنوى به پايه سيدبن طاووس قدس سره مى رسد که واسطه او با امام عصر خويش بسيار خصوصى و داراى اسرار بسيارى بوده است(1) ؛ شخصيتى که آنقدر به امام عصرعليه السلام خويش قرب روحى و معنوى پيدا کرد که امام زمان عليه السلام او را فرزند خويش ناميد.(2) وى داراى مکاشفات، مشاهدات و رؤياهاى صادقه و تشرفات بسيارى بوده که هر يک از آنها بازگو کننده مقام معنوى آن عالم بزرگوار است که به وضوح مى توان عنايات امام عصر ارواحنافداه را به اين شخصيت معنوى مشاهده نمود؛ از آن جمله قضيه زير است که خود صداى دلرباى امام عصر خويش را شنيده است که آن عزيز دست به دعا بلند کرده و براى شيعيان به درگاه خداى تعالى دعا نموده است ؛ خود در اين باره مى گويد:
در يک سحرگاه در سرداب مطهر از حضرت صاحب الامرارواحنافداه اين مناجات را شنيدم که مى فرمود: خدايا شيعيان ما را از شعاع نور ما و بقيه طينت ما خلق کرده اى ؛ آنها گناهان بسيارى با اتکا بر محبت ما و ولايت ما کرده اند ؛ اگر گناهان آنها گناهانى است که در ارتباط با تو است، از آنها درگذر که ما را راضى کرده اى و آنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان و مردم است، خودت بين آنها را اصلاح کن و از خمسى که حق ما است به آنها بده تا راضى شوند و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.(3)
آن عارف کامل در فرازى از کتاب ارجمند مهج الدعوات، پيرامون لطفى ديگر از امام عصر خويش مى فرمايد:
در شب چهارشنبه، سيزدهم ذى قعده، سال 638 در سامرا بودم. سحرگاهان صداى آخرين امام معصوم، حضرت قائم عليه السلام را شنيدم که براى دوستانش دعا مى کرد و عرضه مى داشت:... خداوندا، آنها را در روزگار سرافرازى، سلطنت و چيرگى دولت ما، به زندگى بازگردان .(4)
...................................................
پى نوشتها :
1) محدث نورى در مستدرک الوسائل در اين باره يم گويد:«از برخى فرازهاى کتاب ابن طاووس خصوصاً کشف المحجه ايشان ظاهر مى شود که باب ملاقات وى با حضرت ولى عصرصلوات الله عليه باز بوده»؛ مستدرک، ج 3، ص 499.
2) تشرف «اسماعيل هرقلى»؛ بحارالانوار، ج 52، صص 61-64.
دل نوشته - امام زمان
یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش کجاست، می دونست سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم!
کی آدرس مهدی عج را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم.
گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛
قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه...
منتظران حقیقی امام زمان در نبرد حق و باطل مشخص میشوند
خبرگزاری رسا ـ نماینده ولی فقیه در گلستان با بیان این که ظهور حضرت ولی عصر(ع) مهم ترین امتیاز تشبع نسبت به دیگر ادیان الهی است، گفت: نبرد حق و باطل همچنان ادامه دارد و کسانی که در گروه حق باشند، پیروان راستین ولی عصر(عج) خواهند بود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در گرگان، آیت الله سید کاظم نور مفیدی، نماینده ولی فقیه در گلستان امروز در خطبه های عبادی و سیاسی نماز جمعه مرکز استان با اشاره به 26 تیر ماه روز سربازان گمنام امام زمان(عج) گفت: نیروهای وزارت اطلاعات از همه جهات، حافظ این نظام، انقلاب و کشور هستند.
نماینده ولی فقیه در استان گلستان افزود: این سربازان گمنام در وزارت اطلاعات همه هوش و حواسشان به این نظام و انقلاب است و به خوبی مراقبت و دیدبانی میکنند که دشمنان به نظام و انقلاب ضربه نزنند.
به گفته وی، همه حواس این نیروها، به خطراتی است که کشور را تهدید میکند تا به موقع جلوی خطر را بگیرند که اقدامات این نیروها را در زمان منافقین، تجزیهطلبان، جنگ تحمیلی و به خوبی در سالهای اخیر مشاهده کردهایم.
امام جمعه گرگان تصریح کرد: به دام انداختن شرور بسیار خطرناک به نام ریگی برگ زرینی در پرونده و اقدامات این نیروها بود که این دستگیری برای عوامل اطلاعاتی کشورهای پیشرفته باورنکردنی بود و از سوی دیگر نیز ورود یک عامل نفوذی ایران در دستگاههای غربی به خصوص دیدار با وزیر امور خارجه آمریکا نیز از دیگر اقدامات مهم و اساسی سربازان گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات است.
خلبانی با بیشترین پرواز جنگی
هدف انسان از تلاش و كوشش در سایه ایمان و عقیده چیست؟
پسری كه در سال 1334، در یكی از خانواده های متدین روستای شیرود تنكابن به دنیا آمد، در 26 سال توانست به این پرسش، یک پاسخ كامل و بی نقص بدهد. مدت ها كاشت، داشت، و برداشت تا در نوجوانی به خاطر كار پر زحمت كشاورزی، جسمی تنومند و قوی پیدا كرد كه برای روح بزرگش كالبدی مناسب بود.
هوش سرشارش موجب پیشرفت او در درس ها میشد. در پایان سال سوم متوسطه به تهران رفت تا هم كار كند و هم درس بخواند.
دو سال بعد در ارتش استخدام شد و رؤیای پرواز را با هلیكوپتر به واقعیت تبدیل كرد. مردی بود متفاوت با هم ردههایش. پنهانی به تظاهرات میرفت و در حمایت از انقلاب اسلامی مردم شعار می داد و فعالیت میكرد.
پس از پیروزی انقلاب، غائله كردستان شروع شد. با دوست صمیمیاش احمد كشوریكه او هم خلبان بود، پروازهای عملیاتی انجام میدادند و شیرودی چنان كرد كه شهید فلاحی او را ستاره غرب نامید.
او پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند، به سوی منطقه درگیری پرواز كرد و صبحگاه یک روز بهاری، روحش نیز مانند جسمش به آسمان پر گشود.
در آغاز جنگ تحمیلی با سه هلیكوپتر و دوازده خدمه در مقابل یک لشگر مجهز عراق ایستاد و علاوه بر نجات پادگان سرپل ذهاب، دشمن را وادار به عقب نشینی كرد.
وقتی خبر به مجلس شورای اسلامی رسید، آقای هاشمی رفسنجانیاو را مالک اشتر زمان لقب داد.
در طول جنگ بارها مورد تشویق و ارتقای درجه قرار گرفت، ولی هیچ كدام از آن تشویق نامهها را نپذیرفت. میگفت: همین كه میدانم چرا و برای چه و كه میجنگم، خود برایم تشویق است. هشتم اردیبهشت ماه 60 تانكهای عراقی به طرف قره بلاغ دشت ذهاب حمله كردند و او پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند، به سوی منطقه درگیری پرواز كرد و صبحگاه یک روز بهاری، روحش نیز مانند جسمش به آسمان پر گشود.
امام خمینی(ره) پس از شهادت او فرمودند: شیرودی آمرزیده است.
رهبر معظم انقلاب نیز به ایمان آن شیرمرد «ایمان» داشتند كه فرمودند: «شیرودی اولین نظامیای است كه من در نماز به او اقتدا كردم.»